او در جریان برگزاری بیستوششمین جشنواره تئاتر فجر سومین اثر خود «لمنوس» را به همراه بازیگرانی ایرانی و یک بازیگر مکزیکی در تالار قشقایی روی صحنه برد.
والس پس از اولین حضورش در ایران و در جشنواره تئاتر دانشگاهی، به تئاتر ایران علاقهمند شده و امیدوار است تا بتواند همکاریهای بیشتری با بازیگران ایرانی داشته باشد.
- چطور شد تصمیم گرفتید، یک کار مشترک با بازیگران ایرانی برای حضور در جشنواره تئاتر فجر آماده و اجرا کنید؟ شما در اولین حضورتان در ایران یک نمایش مکزیکی مستقل را اجرا کرده بودید.
کار فیزیکی (یا فیزیکال تئاتر) با بازیگران به همراه آواز، صدا و... برای من بسیار جالب توجه است و به آن علاقه خاصی دارم. 2 سال پیش که برای اولین بار به ایران آمدم با آوازهای سنتی ایرانی آشنا شدم.
آوازهای سنتی ایرانی بسیار من را مجذوب خود کرد و این اصلیترین دلیلی شد که من به کار کردن با بازیگران ایرانی علاقهمند شدم و تصمیم گرفتم تا نمایشی مشترک بر اساس داشتههای تئاتری خود و توانمندیها و پتانسیلهای بازیگران ایرانی روی صحنه ببرم.
- قبل از اینکه به ایران بیایید چه شناختی از تئاتر ایران داشتید؟ آیا میدانستید که آواز سنتی ایرانی ارتباط چندانی با تئاتر امروز ایران ندارد؟
راجع به تئاتر ایران اطلاع چندانی نداشتم و اطلاعات بسیار محدودی از ایران و تئاترش داشتم که اغلب آن اطلاعات بین موسیقی و تئاتر ایران مشترک بود. در حقیقت تعزیه و ردیفهای آوازی آن را میشناختم.
- با توجه به علاقهمندیهایی که از آنها یاد کردید، چرا یک نمایشنامه خارجی را انتخاب کردید؟ و چرا نمایش بر پایه حرکات فرم شکل میگیرد؟ در عین حال داستان هم در نمایش خودنمایی میکند، به نظر شما، در تلفیق فرم داستان و ارائه یک پرفورمنس موفق بودهاید؟
در اجرای نمایش «لمنوس» حرکت صرف برای من مهم نبود، در حقیقت حرکت دراماتیک و عمل نمایشی مبتنی بر اندام بدن، مبنای کار قرار داشت. نمیخواستم داستانگویی را با این حرکات ادغام کنم.
ما یک داستان داشتیم که در حقیقت پایه نمایش ما بود و از آن پایه بود که بازیگران به یک اکتشاف و خلق رویداد دراماتیکی میرسیدند که در اصل این اتفاق با صدا و بدن بازیگران شکل پیدا میکرد و در نهایت با این رخدادها بود که داستان عنوان و مطرح میشد.
من دوست ندارم بگویم نمایش «لمنوس» مخلوطی از تمام اینهاست، در حقیقت این نتیجه یک تحقیق درونی است که بسته به خلاقیت بازیگر از پایه نمایش که همان داستان است، اتفاق میافتد. بازیگران در طول تمرین تلاش میکردند تا این عمل را آشکار کنند. مخاطب هم در طی یک فرآیند تصویری و با توجه به حرکات بازیگران و آواهایی که توسط بازیگران ایجاد میشد به نمایش پی میبردند و با داستان همراه میشدند.
- در جاهایی از نمایش، داستان خیلی نمود عینی و بیرونی پیدا میکرد و در جاهایی هم حرکات تا حد زیادی برجسته میشد اما این رخداد باعث نمیشد تا مخاطب به مفاهیم نمایش پی ببرد و در حقیقت حرکات خارج از روند نمایش خودنمایی میکرد. این مسئله را میتوان ضعف نمایش «لمنوس» در حیطه کارگردانی دانست. این ضعف را قبول دارید؟
داستان و نمایشنامه در کار من در اختیار بازیگر قرار میگیرد و حکم یک ابزار و وسیله را برای بازیگر پیدا میکند. بازیگر موظف است تا با این ابزار آنچه را که پیدا میکند، عرضه کند. کار با بازیگر و طی کردن این فرآیند برای من بسیار جذاب است.
اینکه بازیگر بتواند با پایه قرار دادن یک داستان خیلی ساده، درونیات شخصی خود را بیرون بریزد و آشکار سازد، برای من بسیار جالب و درخور تأمل است. برای من خیلی مهم نیست که تماشاگر فقط تئاتر را بفهمد، من معتقدم تئاتر نباید اتفاقی باشد که مخاطب صرفاً با اتکا به مغز و ذهنیتش به درک آن بپردازد. از نظر من مخاطب باید با تمام وجودش درگیر تئاتر شود و بتواند به درک و حس درستی از یک تئاتر برسد.
شاید انسانها خورشید را به درستی درک نکنند اما همواره انرژی ساطع شده از آن را درک میکنند.
- با توجه به این ذهنیت به نظر میرسد، تفاوت دیدگاه زیادی بین شما و بازیگران وجود داشته باشد. این تفاوت دیدگاه، کار با بازیگران ایرانی را سخت نمیکرد؟
اولین چیزی که من از بازیگران در ابتدای تمرینات خواستم، این بود که به هیچ عنوان فکر نکنند خیلی دوست نداشتم که با بازیگران صحبت کنم و به آنان تحلیل ارائه دهم تا به یک درک واحد برسیم.
در پروسه تمرینات از بازیگران خواستم تلاش کنند تا به یک زبان بدنی برسند که دربرگیرنده تکتک اعضای بدنشان باشد. دقیقاً نمیدانستم که در ذهن بازیگران چه میگذرد و اصلاً نمیدانستم که آنان با این روش موافق هستند یا مخالف آنچه که آنان در مقام بازیگر انجام میدادند. برای من جالب و جذاب بود و هیچ مشکلی در طی شدن این فرآیند وجود نداشت.
- در نهایت، بازیگران به دیدگاه شما دست یافتند و خواستههای شما را به تصویر کشیدند یا خلاقیت بازیگران در این زمینه تاثیرگذار بود. تمرینها تا چه اندازه بر اساس اصول و قواعد از پیش تعیین شده پیش میرفت؟
نمایشنامه «لمنوس» حاصل یک کار گروهی بود. گاهی از ایدههای مشخص و شفافی که وجود داشت استفاده میکردیم و گاهی هم بر اساس خلاقیتهای بازیگران پیش میرفتیم. البته هرگز بازیگران به چگونگی و چرایی فکر نمیکردند و بیشتر به انجام حرکات مشغول بودند. سعی کردم تا در روند تمرینات، هر 8 بازیگر را به سمت یک ارگانیک مشخص سوق دهم تا به یک وحدت کامل برسیم.
- ارزیابی شما از جشنواره بیستوششم تئاتر فجر چیست؟
امیدوارم این جشنواره حفظ شود؛ این جشنواره از نظر من یک پنجره و چشمانداز خوبی است برای کسانی که تئاتر کار میکنند. این جشنواره بهترین هدیه فرهنگی برای مردم ایران است. من هم از حضور در این جشنواره خیلی خوشحالم و امیدوارم بتوانم باز هم در این جشنواره شرکت کنم و با تئاتر ایران بیشتر آشنا شوم.
حضور در هر جشنواره تئاتری فرصتی است برای آشنا شدن با فرهنگهای مختلف جهانی و ایجاد ارتباط با مردم سایر ملل.
هر جشنوارهای تمهیدات خاص خودش را دارد و دستاوردهای جدیدی را برای مخاطبان و شرکتکنندگان در آن رقم میزند.